كارتون جذاب و پر طرفدار فوتباليست ها
(قسمت اول)
4 DVD
دوبله به فارسي
كاملترين و بي نظيرترين مجموعه كارتون
كارتون هاي قديمي وبه ياد ماندني
مجموعه اي خاطره انگيزو ناياب
كاملترين مجموعه از كارتونهاي محبوب ودوست داشتني
مجموعه ارزشمند و ناياب كارتون
دو سري از كارتون فوتباليستها در ايران پخش شد. سري اول، اسم اصلياش «گانباره كيكا-زو» بود كه ترجمهاش ميشود همان فوتباليستها.
با هنرنمايي كاكرو دايچي به عنوان كاپيتان و ماسارو دروازهبان تيم شاهين كه رقيب اصليشان يوسوجي دروازهبان شكستناپذير تيم عقاب بود. اصل و اساس اين سريال كه در سالهاي 87-1986 در 26 قسمت در ژاپن ساخته و پخش شد، كميك استريپهايي بود كه نورياكي ناگايي در مجلة شونن ساندي ميكشيد و اينقدر كارش گرفت كه در سال 87 جايزة شوگاكوكان را برد
با دوبله جاودانه
اگر بگوييم كاپيتان سوباسا دنيا را تكان داد، خيلي بيراه نگفتهايم. چرا كه از سال 1981 تا به حال، 13 سري مختلف از كميكاستريپهاي اين داستان در مجلات گوناگون چاپ شده و ميشود.
5 سريال تلويزيوني، 4 فيلم و نزديك به بيست بازي كامپيوتري هم براساس آن به بازار عرضه شده. از آمريكا و اسپانيا و برزيل بگير تا فرانسه و تايلند و آفريقاي جنوبي، اين كارتون را با اسمهاي مختلف پخش كردهاند. جالبترين اسمش هم توي كشورهاي عربي بود: «كاپيتان ماجد». شايد به پاس كاپيتان ماجد عبدالله كه با صد و خردهاي بازي ملي، ركورددار جهان است.
خيلي چيزهاي كارتون «فوتباليستها» بود كه بعدها به حقيقت پيوست: در كارتون، ژاپنيها در حسرت يك مربي برزيلي بودند (همان عموي برزيلي سوباسا!) كه بعدها صاحبش شدند (زيكو)؛ يك سبك فوتبال بسته مبتني بر پاسكاريهاي كوتاه وجود داشت به اسم «قفس پرنده» كه بعدها در تيمي مثل يونان يورو 2004 ديديم و يك پرتابكنندة رؤيايي اوتدستي كه آن هم تعبير شد. هيچ چيز زيباتر و در اوجتر از اين نيست كه اين كارتونها و خيالها به واقعيت تبديل شوند.
اين كارتون به صورت كپچر شده عرضه مي شود. ديدن اين كارتون براي همه ي سنين خاطره انگيز و جذاب خواهد بود. البته با توجه به قديمي بودن اين كارتون نمي توان انتظار كيفيت بسيار بالا را داشت و با كيفيت خوب تلويزيوني ارائه مي شود كه اميدواريم با توجه به پرطرفدار و خاطره انگيز بودن كارتون مورد توجه قرار گيرد.
مدير دوبله :خسرو شايگان
گويندگان:
نرگس فولادوند/سوبازا
شوكت حجت/ايشي زاكي
فرانك رفيعي
عليرضا شايگان/كاگرو
مريم نوري درخشان
مهتاب تقوي
شايسته تاجبخش/تارو ميساكي
خسرو شايگان/پدر تارو
فاطمه نيرو مند/واكي واياشي
ناهيد شعشعاني/مادر سوبا
امير زند/واكاشيزوما
مظفر شمس كاظمي/مربي كاگرو
سياوش مينويي/عموي سوبا
كارتون گوريل انگوري
1 DVD
دوبله به فارسي
اين كارتون هم يكي ديگر از ساخته هاي كمپاني
هانا باربارا ميباشد. يك سگ كوچك به نام بيگل
بيگل و يك گوريل ۱۵ متري به نام انگوري !
كه با ماشين ون خود در حال مسافرت هستند.
در نسخه دوبله شده صادق ماهرو به جاي
انگوري و اصغر افضلي به جاي بيگل صحبت
ميكنند.
مجموعه كارتونهاي دوست داشتني گوريل انگوري
بر روي يك دي وي دي
از كمتر كارتونهايي است كه هميشه در يادها مي ماند
و هرگز كهنه نخواهد شد.
تقديم به تمامي دوستداران و علاقمندان انيميشن هاي قديمي
راتاتويل يا موش آشپزخانه داستان انيميشن و کمدي
زيبايي از زندگي موشي به نام رمي است که از زندگي در
فاضلاب ها و آشغالداني ها خسته شده روياي اين را در
سر دارد که يک سر آشپز مشهور فرانسوي بشود. او که
عاشق بوها و مزه هاي فوق العاده و خوشمزه است، در
ساعتهاي بيکارياش کتاب مشهورترين سرآشپز دنيا
يعني آگوسته آگوستا را مي خواند و بيش از پيش به آشپزي علاقه مند مي شود. . .
بازي فرار از زندان يكي از بازي هاي جذاب در دوره ي تاريخ است اين بازي با توجه به فيلم فرار از زندان درست شده به نظر من كه سفارشش بديد.
کارتون سفرهاي گاليور
جواني بود به اسم گري گاليور كه از روي نقشه به جا مانده از پدرش و براي پيدا كردن او راه افتاده بود و سر از يك جزيره ناشناخته درآورده بود كه آدمهايش به اندازه انگشتان دست بودند.
و آنوقت با آن آدمها، (ليليپوتيها) رفيق شده بود و آنها هم به او در جستوجويش كمك ميكردند.
رفقاي ليليپوتي گاليور، پنج تا بودند: يكي پادشاهشان بود كه اسمش پمپ بود و شكم گندهاي داشت و هميشه خودش را جاي باباي گاليور حساب ميكرد؛ يكي فلرتيشيا كه دختر شاه و موطلايي بود؛ يكي ديگر كه از بقيه عاقلتر و قدبلندتر بود؛ يكي بانكو، تنها ليليپوتياي كه كلاه نداشت؛ و بالاخره گلوم با آن تكيهكلام مشهور «من ميدونم» كه هميشه آيه يأس بود.
Glum كه در اصل به معناي افسرده است، اسم يكي از شخصيتهاي «ارباب حلقهها» هم هست. يك آدم عوضي هم بود به اسم كاپيتان ليچ كه فكر ميكرد آن نقشه، نقشه گنج است و مدام دنبال گاليور بود. همين هفت تا كاراكتر، به اضافه سگ گاليور كه تگ نام داشت، همه ماجراها را پيش ميبردند و ما را ميخكوب خودشان ميكردند.
اين كارتوني بود كه ويليام هانا و جوزف باربرا در سال 1968 با الهام از رماني به همين اسم ساختند. البته كارتون، ربط خيلي زيادي به داستان اصلي نداشت. فقط اسم، يكي بود و ايده سرزمين ليليپوت و آدمهاي كوچكش. وگرنه هيچ كدام از آن شخصيتها و ماجراها در اصل رمان نيست.
اصل «سفرهاي گاليور» را جاناتان سويفت انگليسي در 1762 نوشته و يكي از شاهكارهاي ادبيات فانتزي (اين هنر اختصاصي بريتانياييها) به حساب ميآيد. البته رمان سويفت، در دل داستان فانتزياش، كلي هم تكه به سياستمداران احمق روزگار خودش مياندازد و معمولا داستان را در رده ادبيات استعاري هم دستهبندي ميكنند.
ماجرا از اين قرار است كه يك پزشك به اسم ليوئل گاليور كه از روي علاقه ناخداي كشتي شده، براي جهانگردي و ديدار سرزمينهاي تازه، ميزند به دريا و بعد از گرفتار شدن در يك طوفان، سر از سرزمين آدم كوچولوها درميآورد؛ سرزمين ليليپوتيها و بلفوسكاندها كه با هم جنگ و اختلاف دارند.
بعد از آنجا، به سرزمين غولها، بروبدينگ ميرود كه حسابي بداخلاق هستند. بعد به شهر هندسه و موسيقي لاپوتا ميرسد (اين ايده را استاد ميازاكي كارتون كرده) كه زيادي از خودراضي هستند. و در سفر چهارم هم به سرزمين اسبهاي سخنگو ميرسد كه آنها را بهتر از همه آدمها ميبيند و در همانجا ـ بهترين سرزميني كه تا آن روز ديده ـ ماندگار ميشود.
ماندگاري كارتون در ذهن من و همسالانم، خيلي بيشتر از اين حرفها بود. لغت «ليليپوت» و صفت «ليليپوتي»، تكيهكلام «من ميدونم» كه حتما بايد با صداي بم گفته ميشد، تقليد لهجه كاپيتان ليچ كه اگر خوب از آب درميآمد، آدم بدجنس بود، اسم «فلرتيشيا» كه به صورت صفت استفاده ميشد،... و يادِ آن صداي اغواگر امواج دريا در ابتداي تيتراژ. عجيب است
واقعا تام و جری تو قدیمی ها یه چیز دیگست چون آدم با اینکه صد دفعه دیده ولی اگه بازم ببینه واسش جالبه فکر نکنم هیچ کارتونی رو بشه به این تعداد دید و بازم تازگی داشته باشه.
پس از گذشت 70 سال از ساخت كارتونهاي «تام و جري» هنوز هيچ انيميشني نتوانسته است شادي و نشاطي را كه اين كارتون به مخاطبان خود منتقل ميكند، براي بينندگان تلويزيون به ارمغان آورد.